ما کاشونیا، کلا با شربت بیدمشک زنده ایم!

یعنی اگه یه ماه رمضون شربت بیدمشک نباشه که بخوریم، خشک میشیم و ترک برمیداریم از کم آبی! همینم هست که انقدر اعصابامون آرومه! (الکی)

تازگیا یه عرق بیدمشک خریدیم، مزه ی آبِ قورباغه خسته توی مرداب میده! سحر که باهاش شربت درست کردم، یک آن، کاخ آرزوهام فروریخت!

 یاد دوتا مطلب افتادم:

اول یاد یه خاطره در چندسال پیش، زمانی که مادربزرگِ شوهر خواهرم به رحمت خدا رفته بود و ما برای مراسمش رفتیم روستا. پسرِ مرحومه (که بشه داییِ شوهرآبجیم) کارگاه گلابگیری داره ( مثل خیلی از مردم روستاهای کاشان که معیشتشون از راه عرقیجات میگذره)

و من در اونجا بعد از بیست و چندسال زندگی، با موجودی آشنا شدم به نام شربت بیدمشک اصل! نه که تا اون موقع شربت بیدمشک نخورده باشم! نه! بلکه اونجا فهمیدم همه ی شربت بیدمشکهای قبل از تو سوء تفاهمی بیش نبوده! (اینقدر که این موجود خوشمزه بود) 

و اونجا بود که من عاشق شدم.عاشق شربت بیدمشک واقعی!

یه بار که دم در تعارف کردند و خوردیم و آشنا شدیم. یه بارم وقتی نشستیم آوردند و نوشیدیم. یه بارم اشتباهی دوباره اینور رو دادند! و ما دست رد به سینه یار نزدیم. دفعه آخر دیگه دیدم انگار خانمه نمیخواد اشتباه کنه و باز بیاد اینور، پاشدم رفتم اونورا پیش آبجیم، درحالیکه خانمه سینی شربت به دست اومد سمتمون، گفتم مریممم، من شربت میخوامممم! باز اونجا با وساطت آبجی مریم دوتا لیوان برداشتم! 

یعنی من رسما در عرض یه ربع تبدیل به یه آب انبار متحرک شده بودم که مثل آتیش جهنم هی میگفتم: هل من مزید؟؟ بازم هست؟؟»

خلاصه حیثیت خانوادگیمون رو گذاشتیم پای شربت بیدمشک ولی ارزششو داشت! که الان بعد از چندین سال، هنوز یاد اون شربت بیدمشک اصل بیفتم و یه لبخند ملیحی بیفته کنج لبم.

مطلب دومی که یادش افتادم، مرحوم دچار بود! یادمه یه پست گذاشته بودن اندر مزایای شربت بیدمشک و از تجربه ی شیرینش یاد کرده بودن! خلاصه هرجا هستند ان شالله نور به قبرشون بباره.


پ.ن: شکمو هم خودتونید!



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها